کسی داشت راه می رفت، پایش به سکه ای خورد.

فکر کرد سکه طلاست، نور کافی هم نبود ،

کاغذی را آتش زد و گشت ببیند چی هست، دید

یک دو ریالی است.

بعد دید کاغذی که آتش زده ،

هزار تومانی بوده است.

گفت: "چی را برای چی آتش زدم!

واقعا این زندگی غالب ما انسان هاست.

ما چیزهای بزرگی را برای چیزهای بسیار کوچکی آتش می زنیم و خودمان هم خبر نداریم!" 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تقویم فارسی مه یاس Jessica متن سخنراني و روضه استاد حاج مهدي توکلي الهه آتش گیتی کامپیوتر نایت سیستم کرایه ماشین در کیش فروش انواع فلزیاب آمریکایی با بهترین کیفیت